شهدا در عرصه ی علم و دانش
همت درس خواندن
شهدا در عرصه ی علم و دانش
شیری یا شمشیر
شهید ناصر ترحمی
سه سال بود مرتب می رفت جبهه. هر وقت هم که می آمد مرخصی، تمام وقت در پایگاه های بسیج بود. نگران استعدادش بودم. می ترسیدم سنش که برود بالا دیگر نتواند درس بخواند!
علاقه ی زیادی به درس نداشت، ولی می گفت: «باشه برای بعد جنگ».
این بار که آمد مرخصی، به او گفتم: «کنکور شرکت کن! درس و جبهه را با هم پیش ببر! تازه معلوم نیست همین اولین بار قبول بشی! حداقل با سوالات آشنا میشی!»
قبول کرد و گفت: «راست میگی! من که امسال درس نخواندم تا سال دیگر هم ان شاءالله کار جنگ تمومه! همین فردا میرم دفترچه ی کنکور می گیرم!»
بعد از مدتی رفت امتحان داد و آمد خانه. به او گفتم: «شیری یا شمشیر؟»
گفت: «بابا شیر کجا بود! رفتیم سرجلسه و یک بیسکویت خوردیم و آمدیم! قبولی خبری نیست!»
نتیجه ها را که اعلام کردند خواهرش خبر قبولی ناصر را به ما داد. دندان پزشکی شیراز قبول شده بود. رفت دانشگاه و یک سال مرخصی تحصیلی گرفت. هنوز یک سال تمام نشده بود که در عملیات بدر شهید شد! (1)
همت درس خواندن
شهید حسن کاسبان
این بار وقتی از جبهه مرخص شدیم، امتحانات خرداد تمام شده بود. حسن؛ نگران عقب ماندن درس بود، گفت: «تا دیپلم نگرفتیم، به جبهه نریم.»
گفتم: «حالا فرصت هست، چه عجله ای داری؟»
گفت: «همین مدتّی که وقت دارم باید دیپلم را بگیریم، اگر باد به پشتمون بخوره، دیگه درس خون نمی شیم.»
دو سه ماهی که به منطقه نرفتیم، با همّت ایشان و هم کاری دبیران دل سوزی که داشتیم، توانستیم دیپلم بگیریم. (2)
سنگر مدرسه
شهید اصغر جوانی
با پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن سال 1357 و بازگشائی مدارس برای اتمام تحصیلات دبیرستان وارد مدرسه می شود و در کنار درس و تکالیف مدرسه، به فعالیت در امور سیاسی و مذهبی ادامه می دهد، از جمله اقدامات برادر جوانی در اوایل ورود به دبیرستان، تشکیل انجمن اسلامی به کمک دوستان دیگر بود. در آن ایام، دبیرستانها و دانشگاهها محل فعالیت گروه های منحرف سیاسی از قبیل چریک های فدائی و منافقین در آمده بود. و شهید جوانی با هوشیاری و جدیت با این گروهها مبارزه می کرد.
انجمن های اسلامی در اولین روزهای تحصیلی بعد از انقلاب تأسیس شد و نقش بسیار موثری در هدایت دانش آموزان و ارائه ی افکار و اندیشه های ناب حضرت امام داشت. (3)
طرح های فرهنگی
شهید هادی شهابیان
باید هادی آقا را مبتکر اصلی کانون های تربیتی سطح کشور بدانیم. وی در اوایل انقلاب با ذوق، تعهد و سلیقه ای که داشت، توانست طرح های مبتکرانه ای را در مقابله با رفتار فرهنگی و سیاسی گروه های ضدانقلاب به اجرا در آورد. از جمله ی این طرح ها می توان به راه اندازی کانون تربیتی لقمان در کاشمر اشاره نمود. از دیگر ابتکارات ایشان، تأسیس کتاب فروشی اباذر بود.
این کتاب فروشی در اندک زمانی به عنوان مرکزی فرهنگی شناخته شد و در کنار کانون تربیتی لقمان، پذیرای عناصر حزب الهی شهر شد. (4)
خواب روی کتاب ها
شهید رسول هلالی
شب ها معمولاً رختخواب نمی انداخت. اکثر موقع روی کتاب ها خوابش می برد.
می گفت: شما سراغ خواب نروید. آنقدر کار و مطالعه کنید تا خسته شوید و خواب به سراغ شما بیاید.» (5)
پایگاه فکر و اندیشه
شهید مرتضی شادلو
یک روز با موتور، چند بسته پلاستیک پر از کتاب های مذهبی را به خانه ی ما آورد و در باغچه ی حیاط منزل، همه ی آنها را دفن کرد. وقت علت را جویا شدیم، گفت:
«ساواک و شهربانی مرا تعقیب کردن، امکان داره بریزن توی خونه و همه جا را بگردن! داشتن این کتابها جرمه، اینها بهتره این جا باشه تا به وقتش بیارمشون بیرون!»
چند ماه بعد که انقلاب پیروز شد، کتابها را از باغچه بیرون آورد و با همان کتابها و کتابهای جدیدی که خریده بود، کتابخانه ی مسجد را راه اندازی کرد و همه جوانان و نوجوانان را تشویق به عضویت در کتابخانه می کرد.
***
کتابخانه ی مسجد روستای محمدآباد یکی از ابتکارات مرتضی بود.
همیشه می گفت: «این جا باید پایگاه فکر و اندیشه باشد.»
همه ی بچه ها را تشویق می کرد که کتابهای داخل منزل خود را به کتابخانه اهدا کنند تا به قول خودش «کتابخانه پر و پیمون بشه!»
خود او نیز فوق العاده مطالعه می کرد. از هر فرصتی برای مطالعه کردن استفاده می کرد و به همین خاطر هم قلم بسیار قوی و هم بیان خیلی خوبی داشت. خصوصاً این که غالباً در صحبتها و سخنرانی های خود استناد به آیات قرآن و جملات شیوای نهج البلاغه می کرد. بعد از شهادتش کتابخانه ی مسجد به نام خود او نامگذاری شد. (6)
پینوشتها:
1. راز نگفته، ص 64.
2. حدیث قرب، ص 71.
3. کجایند مردان مرد، ص 93.
4. بالا بلندان، ص 105.
5. کجایند مردان مرد، ص 53.
6. سردار کوهستان، صص 8 و 10.
/م
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}